بستن

چراغ‌های بهمن ماه به افتخار استاد کریمیان

گریشنا: آیین چراغ بهمن به پاس سال‌ها تلاش فرهنگی و اجتماعی محمد کریمیان در شب تولد او برگزار شد.

aein cherag8

آیین چراغ ویژه برنامه‌ای از سوی موسسه فرهنگی هنری هفت برکه است که در هر ماه جشن تولد یکی از فعالان اجتماعی شهر گراش برگزار می‌شود. این بار نوبت حاج محمد کریمیان بود که در جشن تولدی در کنار خانواده، دوستداران و همکاران‌اش حضور داشته باشد.

ساعت شش و نیم شب شش بهمن در کتابخانه فرهنگ و رسانه موسسه آبشار اندیشه جا برای نشستن نیست استاد کریمیان که همچنان دانشجو است و تا چند سال دیگر سرانجام دکتر خواهد شد صحبت‌ها خود را با تشکر از برگزارکنندگان آغاز کرد. صحبت‌های حاج محمد کوتاه بود و نوبت به مرور زندگی او رسید. (زندگی محمد کریمیان) در میانه کار کیک تولد ۵۴ سالگی نیز از راه رسید و استاد کریمیان فوت کردن یک نفس آن نشان داد که هنوز جوان است. کارت عضویت در باشگاه بدن‌سازی تاج شیراز نیز نشانه دیگر ورزشکاری او بود.

aein cherag11

نوبت به خاطره‌ها که رسید اول همکاران او در شورای سوم صحبت کردند. دکتر فتحی و مهندس هرمزی از مردمداری و صبوری او در برخورد با مسائل گفتند. مسعود محسن‌زاده، عبدالله شیرزادی، احمد حسن‌نژاد و علی‌اکبر شامحمدی از جمله همکاران فرهنگی کریمیان در این جلسه بودند. شیرزادی اشاره کرد که روش نمره‌دهی دوران معلمی کریمیان در واقع پیاده کردن نمره‌های کیفی بود. بارها حاضرین در جلسه به دست نمره کریمیان اشاره کردند.

حاج مسعود محسن‌زاده و حاج محمد اسدی به سراغ خانواده کریمیان رفتند و از حاج عبدالکریم کریمیان که در میان مردم به «کریم ابول» معروف بود یاد کردند. محسن زاده از خدمات بزرگ خاندان کریمیان و خاطرات خود از او در مسجد صاحب‌الزمان(عج) اشاره کرد. حاج محمد اسدی نیز درباره نگاه آینده‌نگارانه «حاج کریم» در زمان حضور در دبی صحبت کرد.

مهدی شیرشمسی داماد خانواده کریمیان و رییس دانشگاه آزاد اسلامی سعی کرد از زاویه تازه‌ای به پدرزن خود نگاه کند. او از محمد کریمیان به عنوان الگوی خود نام برد و گفت: «درباره مفهوم تقوا که مطالعه می‌کردم به نظرم رفتار اقای کریمیان نمونه مشخصی از تقوا و احترام بود.» شیرشمسی به شوخی گفت من در تمام این مدت تاکنون آقای کریمیان را با زیرشلواری در خانه ندیده‌ام.

دو دختر و دو پسر و یکی از برادرزادگان محمد کریمیان نیز از حاضرین در جلسه بودند. مهدی پسر حاج محمد گفت: «پدرم در خانه برای بیشتر یک دوست و مشاور بود و مثل خیلی‌ها نبود که ما را از پدرمان بترسانند. مثلا هر وقت مادرم می‌گفت که مطلبی را پدرتان می‌گویم بیشتر از آن که بترسیم خیال‌مان راحت می‌شد.»

با پایان جلسه خودمانی تا ساعت بعد گفتگو بین حاضرین ادامه داشت. بعد از خوردن کباب گراشی نوبت به عکس یادگاری رسید. تا جشن تولد یکی از مردان مهربان این شهر در شب زمستانی بهمن‌ماه حدود ساعت ۹ به پایان برسد.

| مدیر رسانه‌های هفت‌برکه | مدیرمسئول پایگاه خبری هفت‌برکه | مدرس دوره‌های آموزش خبرنگاری

3 نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

3 نظر
scroll to top