بستن

کنکور: مادران انتظار، دختران مضطرب، پسران بی‌خیال

گریشنا- فاطمه یوسفی: چند ساعتی می‌شد کنکور شروع شده بود که به محل آزمون در دانشکده‌ی علوم پزشکی رسیدم. به طرف در ورودی رفتم. چند نفر از مراقب‌ها با تعجب نگاهم کردند و گفتند کنکور خیلی وقت است شروع شده، خیلی دیر کردی! لبخندی زدم و جواب دادم: کنکوری نیستم، آمده‌ام گزارش بنویسم.

konkoor94 (4)

مادران انتظار

در همین حین خانم‌هایی را دیدم که زیر سایه‌ی دیواری روی گلیم نشسته بودند و چشمان‌شان به سمت در ورودی سالن آزمون خیره بود. برایشان دستی تکان دادم و به سمت‌شان رفتم و پرسیدم چند ساعت است که اینجایید؟ جواب دادند از ساعت ۶. یکی از آن‌ها جواب داد: «البته من و دخترم از دیشب تا حالا بیداریم.» می‌پرسم انتظار دارید که در آزمون قبول شود؟ پاسخ می‌دهد: «با وجود تلاشی که داشته است، بله. اسم من ماه‌بی‌بی است و اهل ارد‌ هستم.  سه بچه به اسم فاطمه، مریم و علی‌رضا دارم. من در این سن و سال از دو چیز در زندگی‌ام همیشه ناراضی بودم اول اسمم بود و دوم بی‌سوادی‌ام. دوست دارم بچه‌هایم این حسرت‌ها را نداشته باشد.»

یکی دیگر از مادر‌ها می‌گوید: «دختر اول‌ام زود ازدواج کرد و حالا وقتی همسن‌وسالان‌اش را می‌بینم که در جامعه به جایی رسیده‌اند و او فقط خانه‌دار است پشیمان می‌شوم و با خودم می‌گویم کاش او را بیشتر به ادامه تحصیل تشویق می‌کردم. حالا هم نمی‌خواهم برای فرزند دوم‌ام این سرنوشت تکرار شود. البته این سال دومی است که دارد کنکور می‌دهد. سال اول قبول شد ولی رشته‌ای که می‌خواست در دانشگاه‌های منطقه ارائه نمی‌شد و به خاطر همین، یک سال عقب افتاد و امسال بار دیگر کنکور می‌دهد.»

مادر دیگر حرف‌اش را این‌طور شروع می‌کند: «زمان ما می‌گفتند همین‌قدر که بلد باشی نامه بنویسی، یعنی سواد داری و همین کافی است! ولی حالا شرایط فرق می‌کند. حالا دیگر آن‌هایی که دیپلم دارند نیز کار بزرگی نکرده‌اند و حتما باید تحصیلات دانشگاهی داشت. ما آن‌ موقع از لحاظ امکانات خیلی کمبود‌ها داشتیم ولی حالا شرایط برای ادامه تحصیل بیشتر مهیاست. امیدواریم که همه در کنکور قبول شوند.»

می‌پرسم اگر قبول نشد؟ جواب می‌دهد: «سال بعد و باز هم سال‌های بعد. به هر حال روزی نتیجه‌ی تلاش‌هایش را می‌گیرد و وارد دانشگاه می‌شود.»

مادری دیگر داشت با تلفن صحبت می‌کرد، ناخواسته حرف‌هایش را شنیدم که می‌گفت: «برایش دعا کنید، یک ساعت دیگر امتحان‌اش تمام می‌شود. نهار هم امروز نان و ماست می‌خوریم، می‌خواهم تا آخر وقت اینجا بمانم، تا وقتی که لیلا  از سالن برگردد.»

تلفن‌اش که تمام می‌شود از او می‌پرسم: توقع دارید دخترتان چه رتبه‌ای بیاورد؟ می‌گوید: «آرزو دارم با بهترین رتبه قبول شود، اما توقع زیادی ندارم، چون خودم شاهد بودم که او تلاش خودش را کرده است. فقط تنها انتظاری که دارم این است در دانشگاه‌ نزدیک شهر قبول شود. چون دانشگاه‌های دور مشکل رفت و آمد وجود دارد و علاوه بر این استرس، نگرانی و دلتنگی از دور شدن فرزندم نیز هست.»

مراقبان که روزگاری کنکوری بودند

به طرف سالن آزمون برمی‌گردم، وارد راهرویی می‌شوم که در سالن سمت راست آن داوطلبین گروه علوم انسانی و سالن سمت چپ آن داوطلبین گروه ریاضی فیزیک در حال آزمون دادن بودند. مراقبین و نیروهای خدماتی نیز در راهرو رفت‌وآمد می‌کردند و مراقب بودند تا در برگزاری آزمون مشکلی پیش نیاید.

اولین مراقبی را که دیدم آقای اسماعیلی، معلم جامعه‌شناسی دوران دبیرستان‌ام بود؛ بعد از سلام و احوال‌پرسی نظرش را در مورد کنکور امسال می‌پرسم و او پاسخ می‌دهد: «امسال اولین سالی است که جزو مراقبین هستم. تا این‌جای کار به نظر می‌رسد بیشتر بچه‌ها سوالات عمومی را خوب پاسخ داده‌اند به خصوص داوطلبین رشته‌ی انسانی.» می‌گویم کنکور زمان خودتان به چه شکل بود؟ جواب می‌دهد: «از آن زمان خیلی گذشته اما چیزی که خاطرم مانده این است که من آن زمان نسبت به شرکت در کنکور حساسیت خاصی نداشتم، اما وقتی خبر قبولی‌ام را شنیدم برایم خبر بسیار مسرت‌بخشی بود.»

از یکی دیگر از مراقبین که می‌خواست وارد سالن آزمون شود می‌خواهم تا کمی از وقت‌اش را به ما دهد، و بعد از او درخواست می‌کنم تا خودش را به ما معرفی کند و فضای آزمون را نسبت به سال‌های قبل مقایسه کند؛ می‌گوید: «غلام‌رضا قاسمی‌پور هستم، امسال چون کنکور در دانشکده‌ی علوم پزشکی برگزار می‌شود از لحاظ امکانات برگزاری آزمون بهتر از پارسال است و تنها مشکل نیروی خدماتی داریم. یادم هست زمان ما باید می‌رفتیم لار و امتحان می‌دادیم و خاطره‌ای که از کنکور در ذهنم مانده این است که خرداد ۶۷ برای آزمون به لار رفتم و در راه برگشت از لار به گراش بودیم که با وسیله‌ی نقلیه‌ای تصادف کردیم. البته تلخی آن تصادف بعد از شنیدن قبولی‌ام در تربیت معلم شیرین شد. نداشتن آشنایی و پیش‌زمینه در مورد سوالات کنکوری، کمبود مشاور و تحمیل سلیقه‌های شخصی و بعد مسافت از محل برگزاری آزمون از جمله مشکلاتی بود که آن زمان وجود داشت. اما در حال حاضر با توجه به تلاشی که مسئولین مدارس برای قبولی دانش‌آموزان در کنکور انجام می‌دهند انتظار می‌رود آمار قبول‌شدگان بیشتر باشد.»

اضطراب هست، ولی کمتر

مراقبی دیگر دستان یکی از دواطلبین که بدحال بود را گرفته و با هم ازسالن آزمون بیرون می‌آیند. خانمی دیگر به سمت‌شان می‌رود تا به آن‌ها کمک کند. اوضاع که روبه‌راه می‌شود، دختر به سالن آزمون برمی‌گردد و مراقب گوشه‌ای از سالن می‌ایستد. به سمت‌اش می‌روم و می‌پرسم حالش چطور بود؟ می‌گوید: «بهتر است. از شروع آزمون تا به حال دو نفر معده درد عصبی و یک نفر دچار سرگیجه شده‌‌اند، اما در کل نسبت به سال‌های قبل به نظر می‌رسد. استرس و اضطراب داوطلبین کمتر است.» او فاطمه سعادت بود که مسئولیت تطبیق عکس را برعهده داشت و رشته‌ی دانشگاهی و تخصصی‌اش پرستاری بود. می‌گفت: «سال ۷۲ از سد کنکور گذشتم و در رشته‌ی مورد علاقه‌ام، پرستاری وارد دانشگاه شدم.» در مورد مکان برگزاری کنکور می‌گوید: «از لحاظ امکانات از سال‌های قبل بهتر است، اما اگر جایی برای استراحت افرادی که سرجلسه حالشان بد می‌شود داشت، دیگر چیزی کم نداشت.»

علی‌رضا بدیع‌زادگان مسئول حفاظت آزمون و از کارکنان باسابقه‌ی آموزش و پرورش است. او می‌گوید: «امسال نسبت به سال‌های قبل تعداد داوطلبین کاهش پیدا کرده است و به نظر من این مساله از آن‌جایی نشات می‌گیرد که همه دانشگاه‌ها پذیرش دارند و هیچ داوطلبی از دانشگاه عقب نمی‌ماند. امسال به نظر می‌رسید میزان استرس در داوطلبین کمتر است و به همین خاطر امیدواریم همه‌ی افراد در گروه پذیرفته‌شدگان به خصوص در دانشگاه فرهنگیان باشند.»

می‌پرسیم امسال کسی هم برای رسیدن به جلسه تاخیر داشت؟ جواب می‌دهد: «فقط یک نفر نیم ساعت دیر به جلسه رسید.»

در حین صحبت با بدیع‌زادگان، خبر رسید که فرودی، فرماندار شهرستان و احد جمالی معاون توسعه و مدیریت نیروی انسانی و همچنین درویشی مدیریت آموزش و پرورش شهرستان برای بازدید از محل برگزاری کنکور به در ورودی سالن رسیده‌اند.

بعد از اتمام بازدید، از معاون توسعه و مدیریت نیروی انسانی خواستم تا نظر خود را در مورد کنکور و فضای برگزاری آزمون بگوید. او این‌گونه شروع می‌کند: «امیدواریم که اوضاع بهتر شود و با فضایی که در کشور وجود دارد بتوانیم برای کشف استعداد‌ها و بروز آن گام بزرگی برداریم و به اهداف و چشم‌انداز‌های خود برسیم. فضای برگزاری آزمون نیز بسیار مناسب و در سطح فضاهای دانشگاهی در شهر‌های بزرگ است.»

پسرها: قبول می‌شویم

اولین فردی که برگه‌ی خود را تحویل می‌دهد و از جلسه خارج می‌شود حسین ابراهیمی است. او می‌گوید رشته‌ی دبیرستانی‌اش تجربی است و امسال سال دومی است که در کنکور شرکت می‌کند، اما این‌بار در رشته‌ی انسانی، دلیل انتخاب‌اش را که می‌پرسم، جوابی که می‌شنوم این است: «چون آمار قبولی در رشته تجربی ۳۰ درصد و آمار قبولی در رشته‌ی انسانی صد در صد است، و چون هدف بزرگ من گرفتن مدرک است ترجیح دادم در رشته‌ی انسانی آزمون دهم.»  او در حال حاضر در مجمع‌القران فاطمیون در حال طی کردن حفظ یک ساله قرآن است.

چهار نفر از پسران با هم برگه‌ها خود را تحویل می‌دهند. به سمت در خروجی که می‌روند از آن‌ها می‌پرسم چند درصد فکر می‌کنید اسم‌تان را در گروه پذیرفته‌شدگان ببینید؟ جواب می‌دهند: «ما همین الان هم جز پذیرفته‌شدگان هستیم. چون میزان ظرفیت پذیرش دانشگاه‌ها زیاد است و این مساله در اخبار کشوری نیز اعلام شد. بدون شک امسال وارد دانشگاه می‌شویم.»

اما اولین دختری که از جلسه‌ی آزمون بلند می‌شود عقیده‌ی دیگری دارد. او می‌گوید: «آزمون فوق‌العاده سخت بود، اما سوالات عمومی آن آسان‌تر بود. اصلا نمی‌توانم پیش‌بینی کنم پذیرفته می‌شوم یا نه، و هدف‌ام از تلاش برای ادامه تحصیل، شاغل شدن در یک رشته‌ی مناسب است.»

سالن آرام آرام در حال خلوت شدن بود. از سالن بیرون می‌آیم. مادران هنوز در انتظار فرزندان‌شان زیر سایه نشسته‌اند. خداحافظی می‌کنم و آرزو می‌کنم لبخند موفقیت و پیروزی بر لبان همه‌ی داوطلبین و خانواده‌ی آن‌ها نقش ببندد.

خبرنگار ارشد پایگاه خبری هفت‌برکه آغاز فعالیت روزنامه‌نگاری از سال ۱۳۸۸

8 نظر

  1. سلام
    اون مادری که گفته دختر اولم خونه داره و وقتی هم سن و سال هاش رو می بینم که به جایی رسیدن و دخترم ضرر کرده و از این حرفا….
    اشتباه کرده و ان شاءالله که این سایت به عنوان تایید نزده
    نباید خوب خانه داری کردن رو دست کم گرفت
    خوب خانه داری کردن مهارت بسیار خوبیه که متاسفانه حتی برخی از باسواد ها هم بلد نیستند
    پیغمبر فرمود : خوب خانه داری کردن زن مساویست با جهاد مرد در میدان جنگ برای خدا.
    نمیگم که زن دنبال تحصیل و مهارت و سواد نره بلکه الان جامعه ما نیاز داره اما نباید به این بهانه خانه داری رو تخریب کرد و عمر تلف کردن دونست.
    موفق باشید

  2. خسته نباشید بابت گزارش.
    نتاج مشخص میکندکه دخترها بی خیال اند یا پسرها!مث سال قبل!
    البته من توصیه دارم به عزیزان اموزش وپرورش که سرجلسه بالای سردانشجو نروند و سوال بپرسند سوالات چطوراست ؟یک ثانیه واسه کنکوری ۱عمرزندگیه!تاکی باید این چیزاروندونیم!
    به امید روزی که همین دانشکده واسه خیلیاخاطره بشه.

  3. محل برگزاری آزمون خیلی خوب بودولی همینطورک دوستمون گفتن اومدن مسولان احرایی امتحان بالای سردلوطلبین خیلی استرس آوربودبخصوص ک یکیشون یه حرفی ب من زدن ک هنوزم استرس دارم قبول نشم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

8 نظر
scroll to top