بستن

پیشنهاد راه‌اندازی یک پویش مردمی: «یک گراش یک کلات»

هفت‌برکه سیدعفیف‌الدین زندوی: امروزه با گسیختگی فضا و المان‌ها و نمادها در فضای شهری در شهرها و حتی روستاها مواجه هستیم؛ ساخت‌وسازهایی که هیچ نشان و ریشه‌ای در معماری ایرانی و اسلامی ما ندارد. به وضوح می‌توان نحوه معماری امروز را در سه اصل پلان، نما و دکوراسیون مورد نقد و بررسی قرار داد.

جای بسی حسرت و تامل است که چرا باید پلان ساختمان‌های ما هندی، نما رومی و دکوراسیون منازل ما ترکیه‌ای باشد؟ شاید مطرح کردن این موضوع منافات با اصل آزادی و استقلال فکری داشته باشد، ولی با این شیوه‌ی مدیریت شهری، به سمت بی‌هویتی گام برمی‌داریم. عدم رعایت شهرسازی بومی باعث شده است که شهرهای ما دچار بحران هویت شود و هرچه می‌گذرد این بحران گسترده‌تر و عمیق‌تر می‌شود.

در مباحث شهری، نمادهای شهری یا همان المان‌های شهری بناهای مهمی از لحاظ معماری و طراحی هستند که در داخل شهر و در حیطه یک تجربه قراردادی مابین شهروندان، معناگذاری می‌شوند، به نحوی که گاه حتی از خود شهر پراهمیت‌تر جلوه می‌نمایند زیرا بیانگر هویت، شخصیت و عصاره‌ی شهر در یک ساختار نمایان هستند و در خوانش شهروندان از شهر و محیط زیستی‌شان تاثیر مستقیم بر جای می‌گذارند.

این مقدمه‌ای بود تا سخنی آغاز کنیم درباره‌ی یک چشم‌انداز طبیعی و تاریخی به نام «کلات»، همایون‌دژ یا تپه نورالشهدا. با هر نام که آن را بخوانیم، صورت و نمای این اثر طبیعی، تاریخی و مذهبی برای شهر ما فراتر از یک المان و نماد است چرا که نماد مشخص‌کننده‌ی یک تعریف است، در حالی که کلات یک ساختار طبیعی از قدیم تا به حال و با چشم اندازی منحصر از تمام ورودی‌های شهر است. تپه‌ای که در حول و محور خود بیش از ۵۰ اثر واجد ارزش تاریخی شکل داده و در کنارِ «نارنجش»، پذیرای ۵ تن از شهدای گمنام است.

کلات حتی با نقشی که در جغرافیای شهری و در آفرینش نام‌هایی که همیشه برای ما ماندگار خواهد بود، زیباتر می‌شود. این پدیده‌ای است که با آفتاب روزش برق‌روز و با سایه‌اش ناساگ را خلق کرده است. می‌طلبد که نگاه به چنین پدیده‌ای با احترام باشد و می‌بایست با ارائه یک طرح جامع، با هدف‌های تاریخی، گردشگری و مذهبی، و با فراخوان و پویش‌های مردمی در قالب «یک گراش یک کلات»، آبادگری باشیم برای خالق آبادانی‌مان. جزییات این پویش به زودی برای دغدغه‌مندان میراث فرهنگی اعلام خواهد شد.

 

4 نظر

  1. یک عرضی که باید بکنیم این هست که همیشه مسئولان گریشنا غافل هستند در مورد دانشکده گراش هست که در زمان جعفرپور تمام تلاش برای ارتقا دانشکده لار را کرد ولی موفق نشد و الان از نماینده گراشی می خواهیم برای ارتقا دانشکده گراش سعی و تلاش کند و این را بداند نماینده اگر ارتقا دانشکده لار اتفاق افتاد و گراش زیر مجموعه شد باید از چشم نماینده آقای حسین زاده دید .نماینده قبلی گراش آقای حسنی خودش را به آب و آتش زد تا مجوز بگیرد و الان ادامه راه با نماینده فعلی و مسئولان دانشکده هست .

  2. جناب آقای حقیقت
    واقعیت را باید با تلخی تمام پذیرفت.
    لازمه ارتقای دانشکده، ارتقای آموزش است. دانشکده ای که از ابتدای سال ۹۹ تا کنون ۴ معاون آموزشی را تجربه کرده، یعنی بشدت در این مقوله بی برنامه، عجول و شتاب زده است.
    لازمه ارتقا داشتن رئیسی مدیر و مدبر با قدرت تحرک بالا است که قطعاً مهندس حسین زاده اگر نگاه تیز بینی داشته باشند به حقیقت موضوع در این مورد پی برده اند.
    نگاه صرف به درمان و گفتار درمانی آموزش قطعاً محکوم به شکست است. آموزشی که در ابتدایی ترین نیازهای خود که یک ساختار قوی پرسنلی است دچار مشکلات اساسی است طبیعتاً نمی تواند توجه ای به ارتقا داشته باشد و بیشتر درگیر روزمرگی و مدیریت امور جاری خود خواهد بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

4 نظر
scroll to top