بستن

یادداشت سردبیر افسانه گراش در صحبت‌نو لار

محمد خواجه‌پور: یادداشت «سنگینی تاریخ بر دوش لارستان امروز» با همکاری دوستانه سردبیر نشریه صحبت‌نو در شماره سی و نهم این نشریه منتشر شد. این یادداشت به دنبال واکاوی گره‌ای است که هر روز کورتر می‌شود. البته با توجه به محل انتشار مطلب در یک نشریه لارستانی نگاه بیشتر به آن سمت است و گرنه در گره خوردن این گره از هر دو سو و حتی چند سو کشیدن دیده می‌شود. امیدوارم این گونه یادداشت‌ها ما را در بهتر دیدن این گره کمک کند. منتظر شنیدن نظرات دوستان هستم.

سنگینی تاریخ بر دوش لارستان امروز

این روزها وقتی در فضای مجازی با دوستان لاری گفتگو می‌کنم می‌بینم بسیاری از آن‌ها از تمثیل مشترکی استفاده می‌کنند که می‌گوید لار همچون پدری است که به تدریج فرزندان از آن دور شده‌اند و بر پدر یاغی گشته‌اند و معمولا در امتداد آن دریغی است بر لارستان بزرگ که تکه تکه شده است.

تمثیل چند وجهی پدر

وجه تسمیه این تمثیل مهربانی و شیخوخیت است. اما از این تمثیل تنها همین یک وجه مراد نمی‌شود. شهرهای همجوار آن را نشانه‌ای بر اثبات تلاش برای تدوام قیمومیت می‌بینند. حتی در نگاه‌های بدبینانه این پدر را یک پدر خودخوانده می‌دانند.

تمثیل پدر و فرزندی در موقعیت فعلی کمکی به لار نمی‌کند بلکه تایید سخنان کسانی است که لار را به تلاش برای رفتار سلطه‌طلبانه متهم می‌کنند.

هر چه لار تلاش کند خود را در نقش پدر (چه نقش پدرانه چه نقش پدرسالارانه) تثبیت کند تلاش توابع پیشین برای خدشه وارد کردن بر این نقش بیشتر خواهد شد.

تمثیل پدر بیش از آن چیزی که لاری‌ها فکر می‌کنند مانع آغاز یک گفتگو سازنده است. در موقعیت سنتی-تاریخی «پدر و فرزندی» جایی برای گفتگو باقی نمی‌ماند. حقیقت و واقعیت به طور کامل در اختیار پدر است و فرزندان چیزی جز خام‌اندیشان چموش نیستند که باید آن‌ها را تربیت و مهار کرد.  در خوانشی امروزتری از این تمثیل نیز پدر تنها زمانی می‌تواند بر فرزند تاثیر بگذارد که در موقعیت «یک دوست» قرار بگیرد. تاکید چندین‌باره بر جایگاه برتری پدرانه و قدرت‌نمایی، برای فرزندانی چاره‌ای جز دور شدن و قرار نگرفتن در مسیر تصمیمات پدر باقی نمی‌گذارد.

از یاد نبریم که اساطیر ایرانی بر پایه «فرزندکشی» بنا شده است و شاید دیگران حق دارند از کسی که هر جور که هست می‌خواهد خود را پدر بخواند، هراس داشته باشند.

روایت‌های چند گانه از تاریخ لارستان

اما مساله لارستان فراتر از یک تمثیل ساده است که با نگاهی ساختارگرایانه بتوان آن را رد یا تایید کرد. ریشه‌های این تمثیل در باری است که خود لاری‌ها بر دوش دارند و تا آن را زمین نگذارند راه پیشرفت‌شان هموار نمی‌شود.

برای لار بسیار سخت است که جایگاه گذشته خود را در جنوب فارس از دست رفته ببیند و هر بار یادآوری می‌شود که  از بستک تا جهرم و از کرانه کرمان تا جوانب تنگستان زیرنظر و حاکمیت لار بوده است. برای آن‌ها تمثیل پدر و فرزند در مورد خود و شهرستان‌های همجوار یادآوری آن خاطره تاریخی است.

در حالی که شهرستان‌های نوپاتر جنوب فارس به دنبال جایگاهی برابر و متعادل هستند در لار همچنان تلاش بر این است که به جایگاه برتر لار  خدشه وارد نشود. این تلاش برای تثبیت جایگاه پیشین در هر شکلی مانعی برای آینده لارستان است و هر روز این پیر کهن را تنهاتر می‌کند.

شاید راه‌حل لار برای بازگشت به لارستان بزرگ نیازمند کمی از خودگذشتگی بیشتر باشد. از نظر حقوقی لارستان، لامرد، مهر، خنج و گراش هر کدام شهرستان‌هایی هستند با مدیریت‌های مستقل و مجزا. گام اول تصحیح این نگاه است که کسانی روبه‌روی لارستان قرار گرفته‌اند نه فرزندان یاغی بلکه شهرستان‌هایی مستقل و هم‌تراز با لارستان هستند که با وجود مخالفت‌ها و ممانعت‌های مرکز پیشین توانستند مسیر خود را باز کنند.

خوانش این شهرها از تاریخ نیز بسیار متفاوت از روایتی است که لاری‌ها از تاریخ این سال‌ها دارند. آنان فکر می‌کنند نه تنها لار برای بزرگ شدن شهرستان‌های دیگر کمکی نکرد بلکه تا جایی که توانست آنان را در آغوش آهنین خود فشرد. تا زمانی که لار همچنان خود را پدر بخواند، هر حرکت آن گامی در جهت بازگشت پدرخواندگی تحلیل می‌شود و مخالفت‌های کم و زیاد و حتی غیر منطقی را در پی خواهد داشت.

پای لارستان در گِل تاریخ

گذشته همیشه چراغ راه آینده نیست. گذشته و نوستالژی آن گاهی مانعی است برای پیش رفتن. لار با تکیه بر لارستان بزرگ و لارستان کهن تنها گذشته‌ای را به یاد می‌آورد که فقط برای لار خوشایند است. برای آینده جنوب فارس باید به دنبال خوانشی مدرن‌تر و امروزی‌تری از شرایط منطقه بود. خوانشی که مسیر آینده را نه بر اساس سهم تاریخی بلکه بر اساس «حداکثر منافع مشترک» و به حداقل رساندن تضادهای درونی تدوین کند. تدوین این مسیر نیازمند گفتگو است. این گفتگو زمانی آغاز می‌شود که بازیگران منطقه‌ای با توجه به وزن و موقعیت فعلی خود پشت میز بنشیند. بازیگرانی که دارای وزن‌های متفاوتی هستند اما هر کدام خود را صاحب شخصیت و حقی می‌دانند. این گفتگو یک گفتگوی سیاسی است نه یک گپ خانوادگی.

برای درک موقعیت جدید و به پیش‌رفتن به نظر می‌رسد پای لارستان در گل تاریخ گیر کرده و گام‌های لارستان برای نزدیک شدن به دیگران سنگین است. تا لارستان پای از این گل بیرون نکشد و برای به پیش رفتن بر آسفالت داغ و سخت واقعیت پا نگذارد مسیر مطلوب خود را نمی‌تواند بپیماید.

شهریور ۱۳۹۲- محمد خواجه‌پور- سردبیر نشریه افسانه ویژه گراش

| مدیر رسانه‌های هفت‌برکه | مدیرمسئول پایگاه خبری هفت‌برکه | مدرس دوره‌های آموزش خبرنگاری

19 نظر

  1. بعد از حدود ۱۰ روز فراق و دوری از اینترنت ، اولین سهم من از مراجعه به سایت های محلی ، این نوشته دوست خوبم اقای خواجه پور بود . نوشته ا ی جامع نگر ، واقع بین و از سر دلسوزی یافتم .
    انشاء در لار هم کسانی پیدا بشوند این نوشته را بدون حب و بغض بخوانند و با تغییر نگرش خویش ، بدان عمل کنند .

  2. مطلبی بود که از خودنش لذت بردم
    بسیار منطقی و منصفانه و مهمتر از همه، بر خلاف خیلی از مطالبی که تا به حال از نویسنده های لاری و گراشی و … خونده بودم، بوی تعصب ازش استشمام نمیشد.و اگه مسؤلین لارستان با دیده ی انصاف به این مطلب و امثال این مسایل توجه کنن امید است که راه گشا باشه.

  3. ممنون جناب خواجه پور!
    صداقت، قاطعیت، عقلانیت وشفقت در نوشته حضرتعالی هویدا است. امید است دوستان لاری هم، پیام این نوشته و امثال آن را دریافته باشند و به تغییر روش و منش دیرینه خود متمایل گردند.تا شاهد تجمیع توان و استعداد منطقه ای برای توسعه متوازن و همسان کل منطقه باشیم.
    امروز با فروکاستن رابطه پدر – فرزندی به رابطه ی برادری برای همه شهرستانهای منطقه، ،قفل تاریخی توسعه یکسویه لار و عقب ماندگی دیگر مناطق گشوده میشود و همه به صدق ادعا وگفتارها پی میبرند.
    انعکاس این نوشته در صحبت نو لار را به فال نیک میگیریم

  4. بنده جزو کسانی هستم که هسته اصلی و نویسندگان هر دو نشریه «صحبت نو» و «افسانه گراش» را می شناسم. انصافا هر دو طیف که از جوانان تحصیلکرده و خوش فکر هستند هیچ مرزبندی بین هم ندارند و بسیار با هم در ارتباط هستند. این وسط فقط اقلیتی در هر دو شهرستان هستند که به آنها فشار می اورند. امیدوارم با ادامه این مراودات فرهنگی و رسانه ای مثل درج مقالات همدیگر، این فضای دوستانه و عقلانی ادامه یابد.

  5. سلام . میگم چطوره شما بشین استان و لار هم بشه یکی از شهرستانهاتون ؟ شما با هر پیشرفتی تو لار مخالفت میکنین فقط به دلیل تعصب ! مثلاً همین دو اداره کل که بدلیل تعصب نذاشتین در لار دایر بشه ، بماند که لامرد شروع کرد ولی این میتونست برای همه خوب باشه . متأسفم تا بینمون وحدت وجود نداره هیچ گرهی باز نمیشه . بدون درنظر گرفتن حق لارستان بزرگ نمیتونید پیشرفت کنید . یعنی درست هم نیست . شما خواستار ارتقاء و جایگاه بهتر هستین باید لار هم به همون میزان پیشرفت داشته باشه . انشاءالله جوری از پیش بره با وحدت و همدلی ما هم به حق استانیمون برسیم و شما هم پیشرفت کنید ولی بدون درنظر گرفتن لار هرگز .

  6. لطفا این نوشته را به اقای حسنی برسانید.
    جناب اقای حسنی . سلام ما به امیدی به شما رای دادیم که دست لاری ها از سر ما کوتاه شود . ولی این بار با فشارهای بسیار زیاد لاریها مخصوصا جعفرپور نماینده لاریها و نه لارستان در مجلس یک (….) را بعنوان شهردار لطیفی به ما قالب کرده اند . اعضای شورای لطیفی فارس میگویند انقدر فشار و تهدید از جانب جعفرپور بر ما زیاد شده که مجبور شدیم اورا برای یکسال انتخاب کنیم . شما را بخدا به داد ما برسید.

  7. بنام خدا
    در بر رسی تاریخی که انجام دادیم، لارستان بزرگ اصلا موجودیت خارجی نداشته و ندارد که کسی بخواهد آنرا بیان کند. البته تاریخ سازان (نه تاریخ نویسان) لاری ادعاهائی بدون سند و مدرکی معتبر بار ها و بارها تکرار کرده اند و می کنند:
    ۱- در تاریخ مفصل لارستان، موجودیت لارستان بزرگ را بزمان هبوط آدم (یعنی زمان نزول ابوابشر) ذکر کرده اند.
    ۲- در ایران باستان منطقه دارای اسامی اصیل زیادی بوده است. پارسیان….>کران…>کاریان….>ایراهستان….>
    ودارای اسامی برای مدت کوتاهی مثل کوجرستان، کوجران، لاغرستان،و….. ودر نهایت لارستان (حدور ۱۰۰ سال گذشته) بوده است.
    ۳- بعضی از تاریخ سازان لاری سعی کرده اند کلمه لارستان را در نقشه های ایران باستان بهر حیله و نیرنگی شده بگنجانند، بعنوان مثال: جنوب استان فارس از زمان های قدیم تا به امروز بنام گرمسیرات معروف بوده و است. مورخین لاری هر جا که گرمسیرات آمده لارستان را نیز به نقشه اضافه کرده اند. هر کجا ایراهستان آمده لارستان در پرانتز اضافه کرده اند ایراهستان (لارستان) و همچنین لارستان (ایراهستان).
    ۴- ما لارستان کهن نداریم بلکه لار کهن داریم
    ۵- در باره سلسله میلادیان در لارستان که مورخین لاری از آن یاد می کنند و ادعا می کنند که قبل از اسلام تا زمان شاه عباس حکومت می کردند. موجودیت خارجی ندارد و در هیچ کتاب تاریخی ذکر نشده و معلوم نیست تراوشات فکر چه کسی بوده است.
    ۶- هیچکدام از مورخین مسلمان یا غیر مسلمان، ایرانی یا غیر ایرانی در یادداشت ها و خواطرات خود اسمی از لارستان نبردند و ذکر نکردند.
    ۷- ابن بطوطه یکی از مورخین عرب که بارها به خنج سفر کرده (ایراهستان، کران، لار، گراش، و….) و از نزدیک با افرادی مثل دانیال گراشی- خنجی هم صحبت و هم سفره شده است هیچگاه اسمی از لارستان در سفرنامه خویش ذکری بمیان نیاورده است ولی از لار گذشته است و در سفرنامه خود یاد می کند.
    ۸- سید عفیف الدین موسوی (زندوی) در وصیت نامه خویش از همه جا اسم آورده (ایراهستان، خنج، گراش، لار، و……مناطق وسیع دیگر) ولی اسمی از لارستان نبرده است.
    ۹- لار زمانی جزو کرمان بوده است و زمانی هم جزو بندر عباس، و امروز جزو استان فارس
    ۱۰- منطقه ای که در زمان قاجار وبخصوص در زمان رضا خان بنام لارستان معروف شد به وجود افرادی مثل سید عبدالحسین دزفولی- نجفی (فارسی) که یک سردار ملی بود و مجاهدت های این سید بزرگوار هیچگاه از خاطرات فرزندان این مرز و بوم فراموش نخواهد شد. و مقام معظم رهبری از آن دوران (۶ ساله) طلائی به رهبری آن سید بزرگوار یاد می کند و از بزرگی منطقه آن زمان برهبری ایشان نام می برد.
    ۱۱- پس از همکاری لاری ها با نیروهای رضا خان و انگلیسی ها آن سید بزرگوار دستگیر کردند و آواره این شهر و آن شهر نمودند و در نهایت در جهرم فارس دنیا را وداع گفت و آرزوها ی فرزندان این منطقه را نیز با خود بردند تا زمان دیگر مجاهدی دیگر بیاید و حرکتی عظیم تر شروع کند و این کشتی بگل نشسته را بساحل مقصود برساند. از فردای آنروز که سید بار سفر می بندد لاری ها دوباره حملات خود را شروع کرده و منطقه را بخاک و خون می کشند و اولین شهری که مورد تجاوز قرار می گیرد گراش است. شهر ها یکی پس از دیگری از لارستان جدا شده و راه پیشرفت، آزادی، و استقلال در پیش گرفته و نجات یافتند و امروزه دیگر اسمی از لارستان برده نمی شود تا جائیکه سعی می کنند تا اسم لار را به لارستان تغییر دهند.
    ۱۲- پس از انقلاب مردم منطقه اسم منطقه را باسم اصلی خویش یعنی “پارسیان” تغییر داده و امیدواریم که هر چه سریعتر چند شهری که مانده اند مستقل شده و بمام خویش بپیوندند. “ما نه لاری هستیم و نه لارستانی، بلکه پارسی هستیم و از دیار پارسیانیم”.
    پارسیان….>کران…>کاریان….>ایراهستان….>پارسیان
    ۱۳- ظاهرا آقای جعفر پور از یاران رحیم مشایی در جائی گفته بودند که مقام معظم رهبری لقب “لارستان بزرگ را به منطقه دادند همچنانکه لقب سومین حرم اهل بیت به شاهچراغ دادند”. باید عرض کنم که شاهچراغ یک حقیقت محض است ولی لارستان موجودیت خارجی ندارد که انسان بخواهد لقبی بآن بدهد.
    ۱۴- اگر بخواهم تمام حرفها را بزنم مثنوی مولوی خواهد شد. دوست دارم کسانی که دم از لارستان کهن می زنند فقط یک سند تاریخی رو کنند که در آن از لارستان کهن اسمی برده باشد.

    1. آنقدر که لاری ها بر استفاده از لفظ «لارستان» -برای رسیدن به اهداف خاص خودشان یعنی «لار اُستان» یا همان «اُستانِ لار» – تاکید دارند، متاسفانه ما بر عدم استفاده از آن تاکید نداریم؛ چون حساسیت این مساله را درک نکردیم و یا حتی از علت استفاده از لارستان توسط لاری ها بی اطلاعیم.

  8. آقای پرادعا و متعصب!
    ۱-همه میدانند که ارزش و جایگاه یک شهرستان را نیروهای تحصیل کرده آن مشخص میکنند که لار فرسنگ ها از گراش جلوتر است.
    ۲-این آثار باستانی مشهود و فراوان در لار نشان از تمدن وتاریخ کهن این شهرستان دارد.نظیر بازار قیصریه و باغ نشاط وقلعه اژدهاپیکر.
    ۳سطح فکر یک شهرستان از صحبت های تحصیل کردگان آن مشخص میشود.هرچه سطح علم افراد بالا میرود خضوع و خشوعشان بیشتر میگردد.این درحالیست که شما به هیچ یک از پاسخ های افراد خطاب به نوشته تان پاسخ نمیدهید واین نشان از جمود فکری شما دارد.چرا که رفتارتان در این سایت به گونه ایست که انگار میخواهید نطق خود را بیان کرده و اراد دیگر را اصلا آدم به حساب نمی آورید.مثل اینکه فکر میکنید از دماغ فیل افتاده اید که اینگونه مغرور گشته اید.از کجا آمده ام ,آمدنم بهر چه بود…..
    ۴-با این صحبت ها میخواهید به کجا برسید.آخرش را بگویید.ما گوشمان از این مقدمه چینی و تفصیل های اهالی گراش پرشده.بروید سر اصل مطلب.
    ۵-جمعیت و وسعت شانسی به وجود نمی آید.
    ۶-اگر مرد بحث هستید از منبر بیایید پایین و خاشعانه با دیگران بحث کنید.

  9. بنام خدا:
    با سلام، ما گراشی ها اهل بحث و منطق هستیم و معتقدیم “تا قانون در جامعه حاکم نباشد عدالت بر قرار نخواهد شد”. آنچه در بالا ذکر کردم چند نکته ای از صفحات زرین تاریخ منطقه بود. اول: بهتر است خودرا معرفی کنید تا بدانم با چه کسی دارم صحبت می کنم. من معمولا به تمام سوالها ئی که در رابطه با نوشته هایم مطرح می کنند جواب می دهم مگر اینکه سوال ها خیلی بی منطق و با سفسطه باشد، دیگر طلسمها شکسته شده و مردم منطقه آگاه تر از آنند که شما لاری ها فکر می کنید.
    دوم: به چند پیش شرط زیر توجه بفرما ئید تا بعد با هم بشینیم و بحث کنیم:
    ۱- محاکمه جنایتکارانی که حدود ۱۲سال قبل به گراش حمله نظامی کردند و سه نفر از فرزندان غیور گراشی را بشهادت رساندند ازعبدلواحد موسوی لاری (وزیر کشور)، انصاری لاری (استاندار فارس) گرفته تا فرماندار شهرستان لار و اراذل و اوباشی که مردم بیگناه گراش را به گلوله گرم بستند.
    ۲- عقب نشینی بی قید و شرط ا ز سرزمین های مقدس گراش که لاری ها غصب و اشغال نمودند. رعایت محدوده تعیین و تصویب شده در سال ۱۳۴۵. رعایت حریم بین دو شهرستان که ۶ کیلومتر از پره های بالاسرخ تا میدان قبله شهر جدید.
    ۳- بر گرداندن شهرهای اوز و بیرم به عنوان بخشهابی لاینفک از شهرستان گراش که فعلا تکلیف آنها مشخص نیست و ظاهرا لاریها بودجه آنها را به جیب مبارکشان می ریزند.
    ضمنا ارزش و جایگاه یک شهرستان را نیروهای تحصیل کرده ای که دارای خصوصیات زیر باشند مشخص میکنند (نه هر کسی که مدرک کارشناسی، کارشناسی ارشد، و یا دکترا داشته باشد).
    ۱- اصولگرای واقعی، ۲- متعهد، و ۳- متحصص باشد.

    1. بسیار خوب!!!!
      -پیش شرط میگذارید.
      -محدودیت میگذارید.
      -حقوقی که از لار ضایع نموده اید نیز به حساب نمی آورید.یعنی خودمونی بگم نمیگید” مه چوم که “میگید “ووشسره که روزگارم سیاش که”
      -من وقت بحث را ندارم.اهل نظر دادن هم نیستم.گذزی مطالب را میخوانم.ولی این را گفتم که بدانید این شیوه ای که شما در پیش گرفته اید در قبال مردم لار صحیح نیست.یعنی با لاری هایی که در این سایت نظر میدهند با رعایت ارزش برای طرف مقابلتان رفتار نمایید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

19 نظر
scroll to top