بستن

طلای گم‌شده در بوستان یاران به صاحبش بازگردانده شد

اسمش موسی بامری  است و اهل ایرانشهر. سال ۶۲ به گراش آمده و به استخدام شهرداری درآمده است و در همان سال به جبهه اعزام شده. به قول خودش؛«ما جزو سنگرسازان بی سنگر بودیم». سال ۶۸ همسر اولش به رحمت خدا می‌رود و به اتفاق بچه‌ها برمی‌گردند به ایرانشهر و دوباره سال ۸۲ به گراش برمی‌گردند. او از جانبازان جنگ است و الان یک سال می‌شود که نگهبان پارک بوستان یاران است. او با حقوق ۳۰۰ هزار تومان در ماه روزگار خود را می‌گذراند. او ۶ فرزند دارد؛ ۲فرزند از زن اول و ۴ فرزند از زن دوم دارد. او در ادامه می‌گوید؛

«پارسال یک تکه طلا پیدا کردم، بعد کاغذ زدم به در و دیوار پارک تا بعد از ۱۵ روز عروس و دامادی که تازه جشن عروسی گرفته بودند آمدند و نشانی دادند و طلا را بردند اما بعد از چند روز زن و مردی آمدند با جر و دعوا که چرا طلا را داده‌ای به آن عروس و داماد، طلا مال ما بوده و از این حرفا، در حالی که اساسا نشانی را اشتباه می‌دادند. کار به شهرداری کشید و با صحبت شهردار طرف مجاب شد که اشتباه کرده است. ولی از آن به بعد قرار شد که هر چه در پارک پیدا کردم، خودم دنبال صاحبش نگردم و تحویل شهرداری بدهم. من شب کارم و معمولا تا ساعت ۳ و ۴ صبح بیدارم. چند روز پیش ساعت ۱ نیمه شب آمدم خانه که گوشه پارک قرار دارد، استکانی چای بخورم که متوجه شدم یکی دارد با سنگ به کولر می‌زند. آقای ع-ع بود و گفت؛ جشن تولد بچه‌اش بوده، زیر یکی از آلاچیق‌های جنوبی پارک نشستند و بعد از مراسم که رفتن خانه همسرش متوجه شده که گردن‌بندش گم شده است، هر چه گشته بودند چیزی پیدا نکردند. شما پیدا نکردین؟ گفتم نه. ولی مطمئن باشید که ا‌گر من پیدا کنم، خودتان پیدا کرده‌اید. او رفت. من رفتم تا دنبال طلا بگردم که برق رفت و پارک کاملا تاریک شد تا ساعت ۵:۴۵ دقیقه صبح. صبح می‌خواستم بچه ام را ببرم مدرسه که دیدم آقای ع-ع و زنش دارند دنبال طلا می‌گردند. سوال کردم تا کجاها را گشتند و بعد از برگشتن، آنها رفته بودند. من به اتفاق همسرم رفتیم دنبال گشتن طلا. به همسرم گفتم با دست دنبال طلا بگرد چرا که احتمالا لای چمن‌ها با چشم مشخص نباشد و باید با دست بگردیم. بعد چند دقیقه گشتن زنم آن طلا را پیدا کرد. با هماهنگی شهرداری به آقای ع-ع تماس گرفته و طلا را پس دادم.»

وقتی پرسیدم نظرت درباره رفته گری که در بجنورد مبلغ زیادی را پیدا کرده و به صاحبش برگردانده چیست؟ در جواب خودش را جای آن صاحب مال قرار داد و از رنج او گفت و اینکه اگر این مسئله برای خودم پیش بیاید چه رنجی می‌کشم. او از حق بیمه‌اش گفت که قرار بوده شهرداری به حقوقش اضافه کند که تا کنون عملی نشده است. در ادامه پرسیدم نظرت درباره پرونده بزرگ مالی که امروزه خبرش از تلویزیون پخش می‌شود، چیست؟ جواب داد؛ «هر کسی درون قبر خودش می‌خوابد»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

0 نظر
scroll to top