بستن

چرا مجبوریم نمایشنامه‌های شکسپیر را بخوانیم و ببینیم؟

هفت‌برکه: سیزدهمین جلسه‌ی «تماشا»، پخش و نقد و بررسی فیلم‌تئاتر، از سوی انجمن نمایش گراش، به فیلم «تراژدی مکبث» اقتباس جدید جوئل کوئن از نمایشنامه‌ی ویلیام شکسپیر اختصاص داشت. این جلسه چهارشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۳۰ در موسسه هفت‌برکه برگزار شد.

جلسات تماشا مدتی به دلیل شیوع کرونا تعطیل شده بود، اما با راه افتادن دوباره‌ی فعالیت‌های جدی انجمن نمایش، با برنامه‌ریزی جدید از سر گرفته می‌شود. جلسه‌ی سیزدهم در واقع شروع یک دوره‌ی هفت‌جلسه‌ای در مورد «تراژدی» است. در این دوره، هفت فیلم‌تئاتر در این ژانر بررسی می‌شود تا شرکت‌کنندگان به شناختی حداقلی از تراژدی و تراژدی‌نویسان برتر ایران و دنیا برسند. در هر جلسه، پس از تماشای فیلم‌تئاتر، یک مهمان ویژه در مورد نویسنده و اثر به مدت ۲۰ دقیقه صحبت می‌کند و سپس با حاضرین در جلسه به گفتگو و تبادل نظر در مورد آن می‌پردازند.

گفتنی است که جلسات «تماشا» چهارشنبه‌ها به صورت یک‌هفته در میان برگزار می‌شود. به کسانی که در چهار جلسه از هفت جلسه شرکت کنند، گواهی حضور از طرف انجمن نمایش و اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان گراش اعطا می‌شود.

در این جلسه فیلم «تراژدی مکبث»، اقتباس جدید جوئل کوئن از شاهکار ویلیام شکسپیر نمایش داده شد و مسعود غفوری، دکترای زبان و ادبیات انگلیسی، در مورد آن صحبت کرد. او به مباحثی همچون دلایل بزرگی شکسپیر، شیوه‌های مختلفی نقد و بررسی آثار او، و همچنین لزوم خواندن و دیدن آثار او پرداخت. او پس از ارائه‌ی تعریفی از تراژدی، به بررسی «مکبث» از این دیدگاه پرداخت.

خلاصه‌ای از صحبت‌های غفوری را در ادامه می‌خوانید.

گوشه‌هایی از بزرگی شکسپیر

«به خودتان رحم کنید و نمایشنامه‌های شکسپیر را بخوانید.» این جمله را بهرام بیضایی گفته است.

این را آرمان ریاحی در سایت «خوابگرد» نوشته بود (اینجا). می‌خواهیم اینجا کوتاه و مختصر و پراکنده، گوشه‌هایی از بزرگی #شکسپیر را مرور کنیم.

آیا ما در بزرگی شکسپیر اغراق می‌کنیم؟ همینقدر بگویم که او اگر فقط چهار تراژدی بزرگش (#هملت، #اتلوو، #شاه‌لیر و #مکبث) را نوشته بود (اصلا اگر فقط «هملت» را نوشته بود) همینقدر در ادبیات انگلیسی بزرگ بود. اما او چندین نمایشنامه‌ی شاهکار دیگر هم دارد. و… اگر او اصلا نمایشنامه‌ای هم ننوشته بود و فقط غزل‌هایش در دست بود، باز هم بزرگ بود و در رده اول شاعران انگلیسی. اما با مجموع نمایشنامه‌ها و غزل‌ها و دیگر شعرهایش، او دست‌نیافتنی است. در نبوغ شکسپیر همین بس که او سه شاهکار شاه لیر، مکبث، و آنتونی و کلئوپاترا را در یک دوره‌ی فوران خلاقیت در چهارده ماه نوشت (نقل از هرولد بلوم، کتاب نمایشنامه‌نویسان و نمایشنامه‌ها).

زبان #انگلیسی مدرن بسیار مدیون شکسپیر است. این مقایسه دقیق نیست، ولی می‌توان تاثیر شکسپیر بر زبان انگلیسی را با تاثیر سعدی بر زبان فارسی مقایسه کرد. ما امروز به زبان سعدی حرف می‌زنیم و انگلیسی‌ها هم به زبان شکسپیر. البته در زبان انگلیسی، جفری #چاسر نقشی شبیه به فردوسی در زبان فارسی دارد. چاسر (که در ادبیات انگلیسی بعد از شکسپیر و میلتون قرارش می‌دهند) اولین و بزرگترین کسی بود که زبان انگلیسی رایج بین مردم را به جای لاتین و زبان دربار برای سرایش به کار برد و «آنگلو زنده کردش بدین انگلیش». وقتی دکتر سموئل جانسون اولین دیکشنری مدرن انگلیسی را در قرن هجدهم نوشت، از شکسپیر بیشتر از هر شاعر و نویسنده‌ی دیگر استفاده کرد. بسیاری از این گفته‌ها اکنون تبدیل به مثل شده‌اند. یکی از دلایلش هم این بود که شکسپیر دست کم ۱۷۰۰ کلمه را در زبان انگلیسی ساخت. یعنی هر جا کلمه برای حرف‌هایش کم می‌آورد، اختراع می‌کرد! این دو مثال، گویای تاثیر شکسپیر بر زبان انگلیسی است.

شکسپیر از زمان خودش تا الآن، گسترده‌ترین طیف تماشاگران را داشته است. آثار او در قالب‌ها و ژانرها و هنرهای مختلف بازتولید شده‌اند و می‌شوند؛ در ادبیات، رادیو، تلویزیون، سینما، هنرهای تجسمی، و…. به اینها بسنده نکنیم و علوم روانشناسی و فلسفه و جامعه‌شناسی را هم اضافه کنیم. ما نه فقط در #تئاتر، که در تمام ادبیات و هنر، همیشه به شکسپیر برمی‌گردیم. در تمام دنیا قصه همین است. هر ساله صدها کتاب و مقاله فقط روی شخصیت «هملت»، کهن‌الگوی تئاتر، نوشته می‌شود؛ و هر ساله در سراسر دنیا نمایشنامه‌هایش چه مستقیم و چه به صورت اقتباس به روی صحنه می‌رود.

این صورت‌بندی هم دقیق نیست، اما من دوست دارم فکر کنم اگر شکسپیر امروز زنده بود، چکار می‌کرد؟ احتمالا نیاز او به گستردگی مخاطبانش و توانایی‌اش در جذب آنها، او را به سینما (تو بگو آمازون و نتفلیکس) می‌کشاند! شکسپیر یک بازیگر-نویسنده-سهامدار تماشاخانه بود. امروز او یک سوپراستار-فیلمنامه‌نویس-کارگردان-تهیه‌کننده می‌شد. او راحت می‌توانست خصوصیت بزرگترین سینماگران را یکجا در خودش جمع کند. او مثل اورسون ولز و آلفرد هیچکاک، توانایی ساختن زبان جدید برای بیان سینمایی‌اش را داشت؛ همانطور که زبان انگلیسی را متحول و نو کرد. او مثل استنلی کوبریک، برادران کوئن، وودی آلن و استیون اسپیلبرگ، توانایی ساختن شاهکار در ژانرهای مختلف (و حتی آمیختن ژانرها به یکدیگر) را داشت؛ همانطور که همانقدر راحت تراژدی می‌نوشت که کمدی و رومانس. و او مثل جورج لوکاس و جورج کامرون، توانایی ساختن ابزارهای جدید و حتی فضاهای جدید برای تولید سینمایی‌اش را داشت؛ همانطور که تماشاخانه‌ی «گلوب» را در قرن شانزدهم با گروهش ساخت.

شکسپیر می‌داند چطور نمایشنامه‌هایش را حول تقلای روحی قهرمان بنویسد و زندگی روانی، اخلاقی و معنوی شخصیت‌ها را در رفتار بیرونی آنها بازتاب دهد. شخصیت‌های پلید او به ‌شدت گیرا و آشنا هستند چون از ناخودآگاه جمعی ما سرچشمه می‌گیرند (نقل از هرولد بلوم). اسلاووی ژیژک در ابتدای یک مقاله در مورد نمایشنامه‌ی «ریچارد دوم» شکسپیر می‌نویسد: «ریچارد دوم اثبات می‌کند که، بدون هیچ شکی، شکسپیر لاکان را خوانده است.» “Looking Awry”, October, Vol. 50, 1989 لازم است یادآوری کنم که ژاک لاکان یک منتقد پسافرویدی معاصر است؟

اگر فقط عنوان چند کتاب را که در دهه‌های اخیر روی آثار او نوشته شده مرور کنیم، می‌بینیم چه دیدگاه‌های مختلفی برای درک آثار او به کار می‌رود: «شکسپیر و اختراع انسان»، «شکسپیر مارکسیسیت»، «شکسپیر سیاسی»، «شکسپیر و فلسفه»، «شکسپیر تماشایی: نظریه‌ی انتقادی و سینمای عامه‌پسند»! به قول هرولد بلوم، انگار شکسپیر خیلی جلوتر از ما ایستاده و منتظر است که به او برسیم. مثلا هنوز آن ابزار دقیق روانشناسی را در اختیار نداریم که بفهمیم چطور تخیل مکبث هنوز هم ما را مبتلا می‌کند. یا هنوز به آن درک ادبی نرسیده‌ایم که چرا هملت قالب تراژدی را سزاوار خود نمی‌داند.

هملت می‌گوید: «هدف بازیگری [نمایش] این است که آینه‌ای به طبیعت بگیرید.» شکسپیر آینه است، نه تنها به طبیعت بیرون، بلکه به طبیعت انسانی. شاید کمتر کسی مثل شکسپیر خود ما را به ما نشان می‌دهد. برای شناخت خودمان باید شکسپیر بخوانیم.

سردبیر پایگاه خبری هفت‌برکه عضو هیات مدیره موسسه فرهنگی هنری هفت‌برکه گراش دکترای ادبیات انگلیسی از دانشگاه تهران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

0 نظر
scroll to top